نهم
خوبم یعنی الان که خوبم
چند روز بود خوب نبودم
فکر کنم از یکشنبه بهم ریخته بودم
انقدر که حساب زمان از دستم در رفته بود
چی شد چند تا اتفاق افتاد بعد من غمگین شدم
و غم مثل یه پالتوی خیلی سنگین نمیذاشت نفس بکشم
یه مقداری حالت هام عجیب تر از حد معمول شده
می دونی هنوز ورزش میکنم سه روز در هفته
اصلا بیخالش نمیشم ولی اینایی که میگن حرکت کنین دوپامین ترشح میشه
فکر کنم من اینطوری نیستم
حالم بد بود
سر ورزش داشتم گریه میکردم
ورزش قطع نکردم اصلا ولی گریه هم قطع نمیشد
سر کار همی طور
پشت سیستم وقتی کار میکردم با گریه ولی عجیبه
بازم می تونستم به کار ادامه بدم
فکر میکردم با گریه مغز مختل میشه ولی انگار نه نمیشه
و امروز سر کلاس باز داشتم گریه میکردم ولی
تنها کسی بودم که حواسم جمع بود سوال هارو جواب میدادم
حتی با چشم های قرمز خریدو فروش و تحقیقاتم درست پیش رفت
هیچ مشکلی توی فاکتور خرید نبود
فقط مجبورم روزی بیست یا سی بار صورتم با اب یخه یخ بشورم
تا شاید گریه ام قطع بشه منظورم از
عجیب شدم این بود
- ۰۰/۰۴/۲۵
سلام بر شن های ساحل...
کی اشکاتو پاک می کنه وقتی که غصه داری؟
ببین شما فقط یه ندا بده ما با قمه می ریم خدمتشون. :)))
جدای شوخی
کلا حس می کنم فعالیت ذهنی و جسمی توامان هست که باعث ترشح دوپامین می شه و اینکه ذهنت دیگه درگیر موضوع نباشه. نه اینکه بلوکه کنی. اینکه اون قدری فکر داشته باشی که نتونی بری سمت فکر هایی که نباید. استادمون هم دقیقا نظر من رو داشت. می گفت فعلا درب شیشه ها رو می بندیم نگاه نمی کنیم چی داخلشونه. :))))
خود من از زمانی که انترن شدم مجبور شدم هر روز بیمارستان باشم و فشار کاری ام چسبید به سقف، دیگه نفهمیدم چی شد. خیلی کمتر از قبل حس افسردگی می آد سراغم.
غم همیشه هست دیگه!
راستی چه خبر از کتابایی که می خوندی؟ از برنامه نویسی چه خبر؟ از اون کلاسه که می رفتی نصفه شب برگزار می شد بنویس برامون.
یه چیزی هم معرفی می کنم توانستی برای خودت بگیر. مشتری می شی. خمیر اسلایم! عجب چیزیه عجب چیزیه! قیمتش هم خوبه. برای بازی و تمدد اعصاب. می گیری اینقدر فشارش می دهی دلت خنک می شه. :)))) مثل مایع هست از داخل دستات شر می خوره.
یه کتاب هم برات دارم. مدل نوشتتش متفاوته. مغازه ی خودکشی. ژان تولی. از پایان بندی اش خوشم نیومد ولی ایده عالی.