سی و هشتم
شنبه, ۱۲ آذر ۱۴۰۱، ۰۱:۴۲ ق.ظ
سه هفته پیش بود زنگ زدم مشاور
معمولا زنگ میزنم برای سوال پرسیدن
سوال هایی دارم که اکثرا جوابی ندارن
و جواب هایی که دردی دوا نمیکنن
پشت تلفن هم همه بود
گفت چقدر بدشانسی تو جای شلوغی هستم
گفتم با صدای زیاد مشکلی ندارم
از مشکلاتم گفتم و گفتم
دیگه حتی یک بار هم نگفت بدشانسی
فقط نگرانم بود
که برام عجیب بود
اخرین باری که کسی بطور واقعی نگرانم بوده یادم نمیاد
چقدر حرف زدن باهاش عجیب بود
شخصیت عجیبی داره یکم گیجه
اشتباه نصیحت میکن
حتی حواس پرته
ولی معلوم با دلسوزی گوش میکن
همین کافیه
همفکر داشتن حس خوبیه
- ۰۱/۰۹/۱۲