Dark

پنجاه و هفت

چهارشنبه, ۷ تیر ۱۴۰۲، ۰۲:۱۸ ق.ظ

از افت قند خون متنفرم نمی دونی چه وضعیتیه

سرگیجه انگار قلبم میخواد از جاش کنده بشه

من که اصلا نوشیدنی گاز دار نمی خورم

یه لیوان دلستر یک ضرب رفتم بالا

ناهار خورده بودم عصرونه یک کاسه پر بستنی

دو ساعت بعدش یه بستنی دیگه بیرون خوردم

برگشتم شام خوردم 

یه دفعه شروع شد لعنتی سرگیجه

بعد از دلستر نشستم چوب شور با شیر عسل خوردم یعنی نمک و شکر خالص

و شکلات تلخ که مغزم از کار نیفته

و یه بسته منیزیم خوردم

وقتی تموم میشه فقط خسته و کوفته هستی

بی حال

لعنتی اینجوری میشم مغزم حس نمی کنم

نگاه کردم دیدم گوشیم هنوز به شارژ نیست

اداپتور به برق نیست

هیچ چیزی نمی دونستم کجاس

گوش هام وز وز میکن انگار زیر ابم توی استخر

باید سعی کنم بخوابم 

ساعت دو شبه 

من ۹ اینجوری شدم

الان تازه دارم خودم حس می کنم

زمان و مکان گم کرده بودم

 

همش تقصیر این دکتر لعنتیه

بدم میاد تشویقم میکن

بدم می اد بهم میگه باهوشی

بدم می اد میگه نمی دونی چقدر داری به ادمای دیگه کمک میکنی

اینا همه نقطه ضعف های من

باید امروز استراحت میکردم

ولی بجاش نشستم بقیه کتاب خوندن تمرین هاش انجام دادن

اون تحسینش وقتی کتاب براش توضیح میدم ترسناکه

همین تشویق هاش باعث میشه سرعت کارام بالا بردم

لامصب من اونی که تو فکر میکنی نیستم

توانم کمه

قدرت اجرام در حد تو نیست شاید پنج درصد تو باشه

تو هیولایی توانت زیاده چرا منو مقایسه میکنی

راه درستی انتخاب نکردم

این راهش نبست

  • seashell ..

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی