Dark

هفتاد و هشت

شنبه, ۱۱ شهریور ۱۴۰۲، ۰۲:۱۰ ق.ظ

گلوم درد میکن

دیروز سرش داد زدم

بهش گفتم تو حرفام جدی نمیگیری

بهش هشدار داده بودم

از یک سال پیش

که مواظب خودش باشه

که گیر سایکوپت ها و نارسیست ها نیفته

ولی

نمی دونم چطوری

الان گیر کرده

توی پروژه که دارن مثل برده ازش استفاده میکنن

 

 

می دونم وضعیتش درست میشه باورش دارم

فقط احتیاحی نبود انقدر اذیت بشه

داره اپلای میکن برای ایتالیا

اینم پرواز میکن 

امیدوارم خوشبخت بشه

 

 

 

اینور گیر کردم تا اخر هفته

هواپیما نبود

همه رو فرستادن برای کربلا 

تقریبا بیست روز اینجا هستم

قرار بود یک هفته ای برگردم

ولی پروازی نبود

کمرم بهتره فکر کنم

 

 

ادمای دیگه عجیبن واقعا میگم

توی خونه شون بحث شد

در حد داد و بیداد و فریاد

اینجا یه بچه هفت سال هست

گوش هاش محکم گرفتم بردمش توی اتاق

بقلش کردم

قلبش تند میزد استرس داشت از صدای فریاد

یکم نشست اروم شد

گفت دیگه خوبم گرمم شده

خجالت میکشید بقلش کرده بودم

نشستم باهاش بازی کردن تا اروم بشه

چرا

چرا ادمای دیگه نمی فهمن که 

نباید جلوی بچه ها داد زد!!!

 

 

 

  • seashell ..

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی