هفتاد و نه
يكشنبه, ۱۲ شهریور ۱۴۰۲، ۱۲:۴۸ ق.ظ
میخواستم بخوابم
چشم هام بستم دیدم
چی دیدم
یه سر کوچولوی کچل
با پرز های ریز
سرش می بوسیدم بوی گل میداد
نرم و لطیف
چشم های کنجکاو به عمق کهکشان
توی بقلم بی قرار نبود
آروم نشسته بود
ریز میخندید
دل من آب میشد
چهار ماهش
جوجه نرمی که مثل ابر سفیده
بهشون قول دادم یه پلیور قرمز براش ببافم
خدایا شکرت
ممنونم برای این حس خوشبختی
حتی خیلی کوتاه
- ۰۲/۰۶/۱۲