Dark

۱۱ مطلب در تیر ۱۴۰۲ ثبت شده است

از افت قند خون متنفرم نمی دونی چه وضعیتیه

سرگیجه انگار قلبم میخواد از جاش کنده بشه

من که اصلا نوشیدنی گاز دار نمی خورم

یه لیوان دلستر یک ضرب رفتم بالا

ناهار خورده بودم عصرونه یک کاسه پر بستنی

دو ساعت بعدش یه بستنی دیگه بیرون خوردم

برگشتم شام خوردم 

یه دفعه شروع شد لعنتی سرگیجه

بعد از دلستر نشستم چوب شور با شیر عسل خوردم یعنی نمک و شکر خالص

و شکلات تلخ که مغزم از کار نیفته

و یه بسته منیزیم خوردم

وقتی تموم میشه فقط خسته و کوفته هستی

بی حال

لعنتی اینجوری میشم مغزم حس نمی کنم

نگاه کردم دیدم گوشیم هنوز به شارژ نیست

اداپتور به برق نیست

هیچ چیزی نمی دونستم کجاس

گوش هام وز وز میکن انگار زیر ابم توی استخر

باید سعی کنم بخوابم 

ساعت دو شبه 

من ۹ اینجوری شدم

الان تازه دارم خودم حس می کنم

زمان و مکان گم کرده بودم

 

همش تقصیر این دکتر لعنتیه

بدم میاد تشویقم میکن

بدم می اد بهم میگه باهوشی

بدم می اد میگه نمی دونی چقدر داری به ادمای دیگه کمک میکنی

اینا همه نقطه ضعف های من

باید امروز استراحت میکردم

ولی بجاش نشستم بقیه کتاب خوندن تمرین هاش انجام دادن

اون تحسینش وقتی کتاب براش توضیح میدم ترسناکه

همین تشویق هاش باعث میشه سرعت کارام بالا بردم

لامصب من اونی که تو فکر میکنی نیستم

توانم کمه

قدرت اجرام در حد تو نیست شاید پنج درصد تو باشه

تو هیولایی توانت زیاده چرا منو مقایسه میکنی

راه درستی انتخاب نکردم

این راهش نبست