Dark

آخرین مطالب

شمال هستم

داره بارون میاد 

عاشق این هوام

 

دل زدم به دریا 

به روانشناسم در مورد بحث داخل گروه زبانمون گفتم

خوشش نیومد

منم جرعت نکردم ادامه بدم

بار اولی میببنم عکس العمل منفی نشون میده

نمی دونم چرا گارد گرفت

یعنی کلا ادم سنتی حساب میشه

به گذشته گرایش داره

ولی 

بنظرم راه همیشه باید نسبت به ایده های جدید باز باشه

پس خلاقیت چی میشه

نواوری

می ترسم ناامیدش کرده باشم

 

تقریبا تنها کسی که انقدر بهم امیدوار و باورم داره

حتی بیشتر از خودم

 

کاش 

 

امیدوارم

 

یعنی

 

میشه که

 

فکرنکن من احمقم

یا

منظور بد داشتم

چون 

هیچکدومش نبود

 

فقط این ایده جدید انقدر برام جالب بود

که میخواستم با ذوق براش تعریف کنم

دیگه به هیچ جنبه دیگه ای فکر نکردم

 

 

بعد نوشت : کاش اصلا بهش نگفته بودم

فکرش نمیزاره بخوابم

 

 

اصلا نمیخوام فراموش کنم

تمام لحظه هایی که درد من حس کرد

و چه حسی بود همدلی

 

 

من یه فانتزی قدیمی دارم

که وقتی به یه حدی رسیدم یه نفر استخدام میکنم

که فقط هرروز چند ساعت بغلش کنم 

یعنی انقدر من بغل دوست دارم

 

دو هفته استراحتم تموم شد

اصلا هم استراحت مطلق نبود

از روز سوم بلندشدم به کار کردن

اون ارامبخشی که دکتر بهم داده بود و استفاده نکردم

مورفین بود

 

الان برگشتم 

یعنی جنوب نیستم 

داستانش مفصله

یه بنده خدایی داشت می مرد

مسومیت دارویی که سیستم گوارش بهم ریخته بود

۲۴ روز نتونسته بود چیزی بخوره با هر وعده استفراغ و اسهال

دو دفعه بستری شده 

ده تایی متخصص دیدنش نفهمیدن مشکل چیه

 

بعد ایشون خیلی خیلی خیلی در حق من بدی کرده در زندگی

به حدی که روانشناسم میگه بشین از مرگش لذت ببر و حقشه زجر بکشه

خلاصه منم که احمق

طبق معمول فکر کردم راضی به زجر کش شدن هیچکس نیستم

و از اونجایی که اندازه دو تا دکترا کتاب در مورد گوارش خوندم

سیستم زیادی خوب میشناسم 

انقدر که من با زخم معده و روده زجر کشیدم چند سال

داروهاش گفتم قطع کردن 

داروی جدید بهش دادم و منع مصرف و ....

چهار روز پیش تقریبا بود

دلم نیومد بگم گور جدو ابادش

دیروز با پرواز ظهر برگشتم رفتم خونه شون

اولین وعده غذایشو با من دیروز بعد از بیست و چهار روز خورد

امروز حتی یکم راه رفت

قبلا انقدر توان نداشت که راه بره یا حرف بزن

امشب دیگه داره غر میزنه

 

من دارم فکر میکنم مرض داشتی زنده نگهش داشتی

 

کرم دارم میفهمی

کرم

دفعه دیگه به خودت بگو 

به تو چه

 

 

بعد نوشت ۱: شجاعتش ندارم برای روانشناسم تعریف کنم

کلا از دستم شاکی

میگه چی کار داری انقدر بفکر بقیه نباش

کلا ازم ناامید شده

 

بعد نوشت ۲: با این وضعیت کمر من مسافرت یکم برام ترسناک بود

فقط با یه کوله کوچیک اومدم اونم چرخ دار که بلندش نکنم

همونم سلفون پیچ کردم دادم بار که مجبور نشم برش دارم بخاطر وزنش

 

اصلا ولش کن دارم زیادی فکر میکنم

شب بخیر

 

 

بعد نوشت ۳: خونشون از جنوب گرم تره

دو روز تقریبا که 

کاملا خوابیدم

بهترم 

دردم کمتره

شجاعت خوردن ضد دردی که دکتر داده بود

نداشتم راستش و نخوردم

ولی یه ضد التهاب داده اونو میخورم

این دو روزی استراحت کردم قلبم بهتره 

معدم بهتره رودم بهتره 

افسردگیم کمتره اضطرابم کمتره

فکر کنم همه اینا زنگ خطر بدنم بودن

که بهم بگن یه مشکلی وجود داره حواست باشه

که من منظور بدنم نفهمیدم متاسفانه

 

خلاصه خبری نیست جز استراحت

شانس اوردم اینجا جراح ارتوپد داره

انقدر تعداد مریض اینجا کمه داشت به منشی

گلایه می کرد که در دو ماه دو تا جراحی داشته

 

بله امروز رفتم بیمارستان

از دیروز عصر کمرم قفل شد و همون مهره تی ۷ بود

دردش وحشتناکه 

دیشب ده ساعت خوابیدم 

صبح سه ساعت بیمارستان بودم 

درحالی که به زور توی راهروها راه میرفتم 

و از درد اشک میریختم

و کمرم بقدری ضعیف شده که تحمل وزنم نداره

دکتر دید عکس نوشت

عکس گرفتم نتیجه رو دید 

خداروشکر ستون فقراتم ترک نداره

خداروشکر به عصب پاهام فشار نیاورده

ولی بازم نمی دونین چه دردی داره حتی در حالت خوابیده

بهم دارو داد

گفت دو هفته استراحت مطلق

هیچ ورزشی فقط خیلی کم پیاده روی

ساعت یک  رسیدم خونه دراز کشیدم تا الان ده شب 

حتی با آمپول ها و داروها الانم درد دارم

و تقریبا الان بیست و چهار ساعته که خوابیدم

فکر کنم توی ده سال گذشته این بیشترین حدی که خوابیدم

من حتی وقتی شدید کرونا گرفته بودم هم راه میرفتم

این واقعا خیلی زیاده

دو هفته خوابیدن

یکم کلافه ام

و فهمیدم مشکل قلبم بخاطر گرفتی کمر بوده که اذیتش میکرده

شانس اوردم واقعا قلبم نیست

 

دارم مغزم توی سطل آشغال میندازم

بالای پنج ساعته الکی توی اینستا اسکرول میکنم

این کار ادم احمق میکن چون ذخیره دوپامینت مصرف میکنی

 

خلاصه اینکه زندم

خسته از درد کشیدن

و با حوصله سر رفته

 

 

بعد نوشت: برام کمربند tlso نوشت

قرار یک ماه دست کم هر روز استفاده کنم

اینجا که نداشتنش

باید شنبه انلاین سفارش بدم

چون فردا و پس فردا عاشورا و تاسوعا هست 

همه جا تعطیل

 

بعد نوشت ۲: دارو بهم  اکسی دون داده

اخه کدوم ادم عاقلی همچین دارویی میده

دو صفحه عوارض داره

مترادفش نوشته  متادون پتدین ترامادول 😂😂😂😂

مانع جذب سروتونین هم میشه

خیلی من سروتونین دارم!!!

ندارم دیگه اونوقت فردا میاین میبینین خودکشی کردم

 

دوست دارم یه روز بیام اینجا بنویسم 

امروز یه روز عالی بود خیلی خوشبختم

همه کارهام خوب پیش میره به نتیجه رسیدم

و خدایا شکرت برای همه چی مخصوصا برای سلامتی

ولی چند سالی هست که خب به نتیجه نرسیدم

 

کمرم از اونی که فکر میکردم وضعیتش بدتر بود

من ۴ هفته پیش با چمدون ها اسیب دیدم

یک هفته استراحت کردم ۲ هفته دوچرخه سواری که

با یک بار اشتباه بلند کردن دوچرخه دوباره

منم و متوکاربامول

و روزها خوابیدن توی تخت

فکر میکنم مهره تی ۷ یا تی ۸ اسیب دیده شاید ترک برداشته

موقع دوچرخه سواری عصبی میشدم

فکر کنم بخاطر همین بود

و از طرف دیگه مشکل قلبمه

قلبم ضعیف شده داره بد میزنه

من اینو تا قبل از دوچرخه سواری نفهمیده بودم

یه  بخشی از استرسم بخاطر درد کمر بود یه بخشی تپش قلب نامنظم

الان که بخاطر کمرم همش خوابیدم بیشتر مشکل قلبم معلومه

راستش می ترسم

کلی رویا بافی کردم برای آیندم

آمادگی سکته رو ندارم

گرچه کل فامیل پدری از سکته مردن

 

 

یک ماه و نیم پیش که رفتم مسافرت چمدان ها خیلی برام سنگین بودن

یکی چهل کیلو و دومی چهل و پنج کیلو 

سه هفته اس دوچرخه سواری میکنم

هیچی دوباره کمرم گرفت

حالا چند روز فقط پیاده روی تا ول کن

اشتباه کردم باید بجای دوچرخه سواری دمبل میزدم

 

لانگیسموس گروپ اینترمیدیت 

 

نوساناتم زیاده والا

تا میام خودم با یه قسمت زندگی هماهنگ کنم یه جای دیگه اش می لنگه 

همیشه همین 

 

 

 

پی نوشت: فکرکنم یه چند روز دیگه اون علامت روی نقشه رو پاک کنم

تصمیماتی که از عصبانیت میان همیشه احمقانه هستن

اون همسایه ای که اذیت میکردن فقط احمقن

به خودم گفتم خب تو ازشون چی می دونی؟

هیچی نمی دونی

رفتم دیروز پشت در خونه شون نشستم

انقدر باهوش نیستن که متوجه بشن

چند ساعت فقط بهشون گوش کردم

یه پدر یه مادر سه تا بچه

من اصلا نمی دونستم

سه تا بچه خیلی کوچیک

یه یک ساله دو تا نو پا 

یکی شاید سه یا چهار سال اون یکی شاید پنج یا شش سال

بچه ها کلافه معلوم تغذیه بدی دارن

پدری که سر کار نیست و عصر میره سر کار 

مشخص مشکل مالی دارن

مادری که عصبی شده هر نیم ساعت یک بار سر بچه هاش داد میکش

من حتی از اینا شکایت بکنم هم فایده نداره

اصلا غیر منطقیه بشه سه تا بچه شیطون و کوچیک جمع کرد

تازه مشکل مالی هم داشته باشی

 

منم اگه همیشه زخم و داغونم احتیاج به استراحت دارم مشکل خودمه

بچه منطق نمیفهمه

 

شاید بعدا سعی کردم کمکشون کنم

فقط باید یه راهی پیدا کنم که هم کمکشون کنم هم نفهمن من بودم 

واقعا حوصله جیغ کشیدن بچه هارو ندارم

 

 

استرس لولم روی هفتاده

هفتاد

نود برای سکته قلبی

اگه کسی سر کارش دعوا کرده باشه

یا کسی ماشینش وسط راه خراب شده باشه

یا سردرد وحشتناک داشته باشه 

استرس لولش اطراف پنجاه

اونوقت من هفتادم با اینکه امروز اروم ترین حالتم بودم

یه نه ساعت خوابیدم و یه دو ساعت هم عصر خوابیدم

همه کارهام انجام دادم 

یک ساعت هم دوچرخه سواری کردم

دو بار هم مدیتیشن

اصلا همش کشک و دوغ بخدا

اثر نداره

می دونی چرا

رشته های عصبی مغز مثل جاده می مونن

اگه از یه جاده زیاد رد بشی تبدیل میشه به بزرگراه و شاهراه اصلی

انقدر من توی زندگی استرس کشیدم

این قوی ترین مسیر عصبیه من 

و انقدر این مسیر بزرگ شده

که بصورت پیشفرض میره توی این راه

حالا

من باید چند سال تلاش کنم 

تا این مسیر عصبی اصلاح کنم

چطوری 

تکرار و یک حس قوی جایگزین

برای تکرار هر روز دارم مدیتیشن میکنم که خیلی کمه انگار

و اون حس قوی هنوز پیداش نکردم

لیست احساسات مختلف که می خوندم بعضی احساسات

سالهاست که حس شون نکردم

اصلا یادم نمیاد که

چه حسی داشت

محبت خالصانه

یا حتی صمیمیت یکرنگ

 

قرار یک حس منفی قوی

با یه حس مثبت ضعیف جایگزین کنم

پس باید سعی کنم حس های مثبت 

یادم بیاد

منتهی نمی دونم چجوری چطوری

داشتم با یکی حرف میزدم 

میگفت حساسیتت به صدا شاید از کیفیت خوابت باشه

با اینکه می دونم از این نیست

از سیستم عصبیه 

گفتم اوکی چک میکنم

و 

از قرار معلوم خواب کامل من ۹ ساعته که این عجیبه

بعد از خوابیدن شاید ده دقیقه بعد 

یه تایم خیلی کم بلافاصله یک ساعت دیپ اسلیپ

که اینم واقعا عجیبه نباید به این سرعت باشه

رم هم تقریبا نداشتم 

فکر کنم نیم ساعت کمتر رم داشتم

بقیه همش لایت اسلیپ

فعلا توی تعجب گیر کردم 

این چه ریتم نامنظمیه

چه وضعشه دههه

 

 

دست کم نیم ساعت دیپ اسلیپ کم دارم

و رم هم همین طور 

اصلا برای همین درست ترمیم نمیشم!!!!

intj  یعنی تیپ شخصیتی من معمولا عصبانی نمیشه

فقط غمگین میشم

یا شدیدترش افسرده میشم

اگه خیلی زندگی سخت بشه عصبانیت های ریز ریز 

یک ثانیه یک ثانیه

ولی عصبانیت شدید نه

شاید ده بار در کل عمرم پیش اومده باشه

شایدم ۵ بار 

خلاصه 

خدا نکن این تیپ عصبانی بشه هیچی نمیفهمه جدی میگم 

خداروشکر که خیلی کم پیش میاد

و هفته پیش اینطوری شد 

من عصبانی شدم 

چرا چون خسته بودم 

سقف دهنم هنوز زخم بود 

روی پاهام کبودی هایی که هر روز بیشتر میشد 

و بدن درد و کلافه و مشکل مالی و مشکل ذهنی و کارهای گره خورده

می دونی اینجا چطوریه

هیچکس نیست یعنی هیچکس

هیچ هم صحبت

و من فقط سکوت میخواستم

و بچه همسایه که از صبح میدوه تا دو شب 

و دو بار اعتراض کردم فایده نداشت

 

خب من دو نیم صبح کلافه از بی خوابی چی کار کردم

یه کار اشتباه کردم 

 

چه غلطی کردم

 

فکر کردم من که از اینجا میرم یه روزی

نفر بعدی گناه داره 

چرا اینجا خونه بگیرن و نتونن استراحت کنن

روی گوگل مپ مختصات خونه رو مشخص کردم

پلاک و طبقات و کد پستی

علامت جهانی خیلی خطرناک بایوهزرد براش مشخص کردم

بعنوان کسب و کار روی گوگل ثبتش کردم که کسی بجز خودم نتون تغییرش بده

امتیازم توی گوگل زیاده یعنی اکانت گوگلم امتیاز داره

 

ثبت شد تایید شد 

این هفته پیش بود 

این هفته دو بار تا حالا پلیس اومده از طبقات پابین تر اطلاعات گرفته

که ببینن اینجا چقدر خطرناکه

یه دفعه هم کل ساختمون گشتن

فعلا کسی نمیدونه که منم

همه فکر میکنن یه نفر از طبقه دوم بوده

پلیس دنبال مورد خطرناک میگرده

 

فکر نمیکردم انقدر جدی بشه که پلیس بیاد

فقط میخواستم وقتی نفر بعدی اینجارو اجاره میکن 

بدون که داره کجا وارد میشه

 

 

حالا از یه طرف فکر میکنم منطقیه که پاکش کنم

از طرف دیگه دلم نمیخواد پاکش کنم

نمیدونم چیکار کنم؟

 

پی نوشت :البته بالای شش ماه که این همسایه داره اذیت میکن

یک بار هم یه همسایه دیگه ازشون شکایت کرده بوده

 

پی نوشت دو : گند زدم به گوگل مپ :)))

هیچم خنده نداره

مثل سگ ترسیدم :))))

 

 

بعد نوشت:دفعه اخری که اینجوری عصبانی شدم ۶ سال پیش بود

یه جای دیگه یه شهر دیگه یه خونه دیگه

همسایه ای داشتیم که بدمست بود

چند ماه بود که سه و چهار صبح آواز میخوند

من عصبانی شده بودم

میخواستم ماشینش با کوکتل مولتف منفجر کنم

که خب یادگرفتن طرز ساختش انقدر طول کشید

که عصبانیتم کمرنگ شد

بجاش کلی قاچاقچی اسلحه توی اینترنت پیدا کردم با قیمت روز اسلحه :))))